بیانات سال 1375


عزيزان من! اميرالمؤمنين را نميشود اين‌جورى شناخت! مگر [اینکه] با اين مقايسه‌ها انسان يک قدرى احساس کند که او چه بود. امام سجّاد (عليه الصّلاة و السّلام) در مقابل يکى از اصحابش که به او عرض کرد «يابن‌رسول‌اللّه! شما اين‌قدر به خودتان فشار مى‌آوريد، اين‌قدر زحمت ميدهيد، اين‌قدر عبادت ميکنيد، اين‌قدر زهد مى‌ورزيد، اين‌جور زهد ورزيدن و اين‌قدر به نفْس خود فشار آوردن، آخر چرا؟» ــ وادار ميکرد که حضرت سجّاد يک قدرى به خودشان رحم کنند؛ ميگفت يک قدرى به جسم خودتان، به نفْس خودتان رحم کنيد ــ گريه کرد، گفت من را مقايسه کن با اميرالمؤمنين، ببين من کجا و اميرالمؤمنين کجا؟ حالا «زين‌العابدين» هم هست! شخصيّت امام سجّاد از آن شخصيّت‌هاى دست‌نيافتنى است؛ نه‌اينکه در عمل، دست‌نيافتنى است؛ حتّى در ذهن دست‌نيافتنى است؛ از آن خورشيدهاى تابانى است که ما فقط از دور ميتوانيم شعاعش را ببينيم. او وقتى که به اميرالمؤمنين نگاه ميکند، با آن چشم تعظيم و تجليلى نگاه ميکند که يک بچّه‌ى کوچکى به يک قهرمان بزرگ نگاه ميکند؛ اميرالمؤمنين اين‌جور است!

«9»