بیانات سال 1375


حالا این معنویّات، برخى معنویّاتِ انسانىِ عمومى است که در هر کشورى، با هر جهت‌گیرى‌اى حائز اهمّیّت است؛ مسلمان باشند یا مسلمان نباشند، انقلابى باشند یا نباشند، بالاخره باید نسبت به مجموعه‌ى خودش، به کشور خودش، به خانه‌ى خودش وفادار باشد، متعهّد باشد ــ اگر نبود که ارزشى ندارد ــ نسبت به انسان و انسانیّت رحیم باشد، مهربان باشد؛ فقط به فکر پُر کردن جیب خودش نباشد. البتّه درس میخوانند که نان بخورند، حرفى نیست؛ عدّه‌اى هستند براى نان خوردن درس میخوانند؛ مانعى ندارد، بخوانند امّا بالاخره این‌جور نباشد که این نان خوردن به قیمت بدبخت کردن دیگران و محروم کردن دیگران تمام بشود؛ این [فرد] چه [چیزی] لازم دارد؟ اخلاق انسانى؛ بعضى از اخلاقیّات این‌جورى است؛ بعضى از معنویّات و اخلاقیّات هم هست که مربوط به تعهّدهاى اسلامى است. خب آن دانشجویى که با خدا اُنس ندارد و آشنا نیست، از گلستان معنوى وجود انسان، هیچ رایحه‌اى به مشامش نرسیده، خیلى ناقص است. آن جوانى که با وجود داشتن دل شفّاف و روح آماده اصلاً لذّت ذکر خدا را نچشیده و از نماز لذّتى نمیبرد، از دعا، از ذکر، از تضرّع، از گریه، از اُنس با پروردگار عالم، از پیوند با زیباترین حقایق وجود که وجود مقدّس بارى‌تعالى است، هیچ بهره‌اى نبرده، خیلى ناقص، خیلى محروم و خیلى قاصر است. در این جهت هم شما تعهّد دارید. دلها را روشن کنید، دلها را با خدا آشنا کنید، اُنس با خدا را تعلیم بدهید، لذّت ذکر را بچشانید. اگر کسى لذّت ذکر الهى را و اُنس با خدا را چشید، بدانید که هیچ لذّت دیگرى به دهانش مزه نمیکند؛ همه‌ى این لذّتهاى زودگذر دنیا، حتّى عالى‌ترین لذّات، به نظرش بچّگانه مى‌آید. آن کسانى که اهل این چیزهایند، آنها صادقند و به ما گفته‌اند این چیزها را؛ [یعنى] لذّت ذکر الهى را. هر کسى هم در مدّت عمرش بالاخره کم و بیش ممکن است توفیقى پیدا کند، لحظه‌اى را درک بکند. این هدیه‌ى بزرگى است که شما باید بدهید به جوانهاى دانشجو.

«19»