این حرکت عظیم معنوى و مادّى در ایران بىسابقه بود؛ و حرکت دانشجویى در این چهارچوب قرار گرفت. لذا مثلاً در سال 56 ــ شماها قاعدتاً یادتان نیست ــ که دمادم نهضت بود یا اوایل سال 57 که دیگر مردم در هر شهرى در خیابانها راه میرفتند و فریاد میزدند و شعار میدادند و دیگر قربى و اعتبارى براى رژیم باقى نمانده بود، تازه تودهاىها که در حدود بیست و چند سال سکوت کرده بودند و در دستگاههاى دولتى رفته بودند عضو شده بودند و تملّق گفته بودند و براى رژیم و براى ساواکِ رژیم، مزدورى کرده بودند، ناگهان سروکلّهشان پیدا شد، بنا کردند جزوه منتشر کردن، از اروپا جزوه آوردن، از داخل جزوه منتشر کردن، براى اینکه فضاى دانشجویى و فضاى روشنفکرى را جلب کنند امّا کارشان به جایى نرسید؛ هر چه تلاش کردند نتوانستند. روشنفکرهاى چپ، نه حالا تودهاىها، هرچه کار کردند ــ کارهاى جالبى هم اتّفاقاً انجام میدادند که بعضى از کارهایشان انصافاً جالب هم بود ــ باید عناصر جوان و روشنفکر را جذب میکرد، امّا نتوانست جذب کند؛ چرا؟ براى خاطر اینکه حرکت، حرکت اسلامى بود. دانشجوها هم از هر قشرى، از هر گروهى، خودشان را تطبیق داده بودند با چهارچوب حرکت اسلامى. لذا آنها هر کار میکردند، خیلى کم موفّق میشدند که دانشجوها را به سمت خودشان متوجّه کنند.