البتّه حالا من وارد جزئیّات نمیخواهم بشوم، قصد هم ندارم خیلى زیادى در این زمینهها حرف بزنم لکن سه وظیفهى اساسى به نظر من بر دوش تشکّلها هست: یکى اینکه مجموعهى دانشجویى را از لحاظ روحى و معنوى تغذیه کنند. البتّه من آن توقّعى را که از دفتر نمایندگى و روحانیّون محترمى که در دانشگاهها هستند دارم، از هیچ انجمن اسلامىاى ندارم؛ این معلوم باشد. چون بالاخره روحانیّون در داخل دانشگاه، با آگاهىهاى دینى و معنوى، مسئولیّتهاى سنگینترى دارند و توانایىهاى بیشترى هم در این زمینه دارند؛ در این که تردیدى نیست امّا بالاخره مجموعهى دانشجویىِ اسلامى و تشکّل اسلامى هم در زمینهى تغذیهى معنوى و روحى این دانشجو تکلیف بزرگى دارد. اینجور نیست که اگر دانشجو درس خواند، امروز و فرداى دانشجویىِ او تضمین خواهد شد؛ نخیر، اى بسا دانشجویى که درس میخواند امّا از اخلاق انسانى، از احساس مسئولیّت نسبت به جامعه، از احساس مسئولیّت نسبت به میهن خودش، چه برسد از اعتناى به ارزشهاى اسلامى بکلّى تهى است؛ این خب واقعاً ارزشى ندارد. فرض بفرمایید، کشور زحمت بکشد یک نفر را متخصّص بکند، خرج کند یک انسانى را متخصّص کند که این آدم کمترین تعهّدى به کشور خودش، به خانهى خودش، به مجموعهى خودش، به ملّت خودش نداشته باشد و این تخصّص را ببرد در اختیار دشمن قرار بدهد؛ خب این که عاقلانه نیست. شرط اصلى این است که آن کسى که اینجا درس میخواند از معنویّات برخوردار باشد.