این جوانها، این دخترها، این پسرها روحهاى آماده دارند؛ اینها را با نماز آشنا کنید. نماز بار نیست بر دوش انسان [بلکه] نماز یک لطف و یک دریچه است. اگر خدا به من و شما اجازه نداده بود با او حرف بزنیم، ما چه کار میکردیم؟ اگر انسان اجازه نداشت زبان به دعا و مناجات باز کند، چه میکرد؟ چطور میتوانست روح تشنه و گرسنهى خودش را اشباع کند؟ غیر از اُنس با خدا چه چیز میتواند این روح تشنهى انسان را سیراب بکند؟ پیغمبر اکرم بنا بر آنچه در بعضى از نقلها هست، نزدیک وقت اذان که میشد، به بِلال میفرمودند: یا بِلالُ اَبرِد؛5 آن وقت گمانم شیخ بهائى معنا میکند این «یا بِلالُ اَبرِد» را، میگوید چند احتمال دربارهى معناى این کلمه هست؛ یک احتمالش این است که «بلال! جگرم از تشنگى میسوزد، این آب گوارا را برسان»؛ آب گواراى اذان را که مدخل نماز و اجازهى ورود به نماز است. این معنویّات را چه کسى میخواهد به این جوانها یاد بدهد؟ چه کسى میخواهد دست آنها را بگیرد؟ این به عهدهى شما است؛ وظیفهى بزرگى است، این را کم نگیرید.