بیانات سال 1375


امیرالمؤمنین، علىِ نورانىِ منوّرى که غیر مسلمانها هم در مقابلش خضوع کردند و به زانو افتادند، این امیرالمؤمنین به این عظمت در مقابل پیغمبر، طفل دبستانى است؛ یک شاگرد مطیع در مقابل یک استاد؛ آن هم شاگردى که هیچ وقت به استاد نمیرسد؛ [این را] بدانید! این امیرالمؤمنینِ به این عظمت در مقابل پیغمبر، یک چنین شخصیّتى است. آن وقت این حکومت دست پیغمبر بوده؛ تا کِى؟ تا سال دهم هجرت. بعد این حکومت مى‌افتد دست چه کسى؟ یزید! کِى؟ سال شصتم هجرت. [ظرف] پنجاه سال، نیم قرن، ببین همان حکومت از کجا تا کجا میرود! واقعاً دیگر از این گریه‌آورتر چیزى در دنیا وجود دارد؟ این گریه‌آورتر از کشته شدن امام حسین است. از همه‌ى قضایاى عاشورا، این گریه‌آورتر است که روزگارى جامعه‌اى وجود داشته باشد که سابقه‌ى آن جامعه به پیغمبر و امیرالمؤمنین برگردد، آنها بر این [جامعه] حکومت کرده باشند و بعد از چند ده سال برسد به کسى مثل یزید، بعد هم به مروان و عبدالملک و بقیّه؛ و نزدیک به ششصد سال، یک چنین عناصرى با نام دین حکومت بکنند. البتّه بعد هم ناصرالدّین‌شاه‌ها و رضاخان‌ها و خیلى‌ها حکومت کردند که هر کدام هم براى خودشان یک یزیدى بودند، یک معاویه‌اى بودند ــ خیلى هم نباید دست کم گرفت اینها را؛ اینها هم همان‌جور هستند ــ منتها آنها به اسم دین حکومت میکردند! کمتر مصیبتى در دنیا این‌قدر بزرگ است.

«25»