تا یک كلمهى حقّى در دنيا بلند ميشود، اگر چنانچه قدرتهاى دنيا قابل دانستند كه ضربهى خودشان را بر آن وارد كنند، معطّل نميكنند ــ مگر قابل ندانند و آنقدر اهمّيّت ندهند ــ هميشه همينجور بوده است و مخصوص امروز نيست. شما مىبينيد هر جا صداى اسلام و تفكّر اسلامى بلند ميشود، فوراً گوشهاى مستكبرين و سرمايهدارها و كمپانىدارهاى عالم تيز ميشود كه ببينند چيست، نبادا خطرى آنها را تهديد كند! از روز اوّل اينجور بود؛ هميشه همينجور بود. هر جايى كه سخن حقّى از زبانى خارج شد و دلى، روحى، انسان بزرگى تصميم گرفت كه اين سخن حق را حتماً به گوشها برساند، ناگهان حصارها، ديوارها، مشتهاى آهنين از سوى دشمنان و مخالفين به وجود آمد و در مقابلش صف بستند و جبههبندى كردند. البتّه شكست ميخورند؛ باطل در مقابل حق شكست ميخورد؛ در اين ترديدى نيست. اگر حق بِايستد و ايستادگى كند، شكّى ندارد كه باطل شكست خواهد خورد امّا مقصود اين است كه بدون مبارزه، بدون تلاش، بدون پشتوانهى قدرت نميشود افكار و آرمانها و آرزوهاى دينى را بلكه هيچ آرمان و آرزويى را تحقّق بخشيد؛ با نصيحت، با زبان خوش، [تنها] پارهاى چيزها را ميشود انجام داد، لذاست كه پيغمبران هم، دنبال تشكيل حكومت بودند؛ واضحترينش هم، پيغمبر بزرگوار ما است كه از روز اوّل مبارزه كرد، تلاش كرد و ايجاد نظام اسلامى را وجههى همّت قرار داد. بعد هم در يثرب به آن دست پيدا كرد، بعد هم از آن دفاع كرد، دامنه را وسعت بخشيد و تا سالهاى متمادى اين حركت ادامه پيدا كرد. پس تشكيل حكومت، قدم بعدى است.