اگر در جامعهاى كه متعلّق به اسلام است، در نظامى كه اركان آن، اركان اسلامى است، ما از اخلاق الهى دور بمانيم و دنبال هوسها، دنبال خودخواهىها، دنبال خودپرستىها ]برویم[، هر كسى تلاش كند براى اينكه خودش بيشتر به دست بياورد، بهتر بخورد، بهتر زندگى كند، از دست آن بقاپد، اگر لازم شد بيش از حقّ خود استفاده كند، تصرّف كند، نه گذشتى، نه ايثارى، اين چه حكومتى خواهد بود؟ چه اسلامى خواهد بود؟ چه جامعهى اسلامىاى خواهد بود؟ اين، آن اساس قضيّه است: بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلاق.