ما ضايعات فرهنگى زيادى در گذشته داشتهايم. ببينيد، فرهنگ كه ما ميگوييم، همان معناى عامّ فرهنگ مورد نظرمان است. مراد از این فرهنگ ــ در انقلاب فرهنگى كه در اين كشور تحقّق پيدا كرد و واقعيّت داشت و حالا هم اين شورا، شوراى انقلاب فرهنگى است و به این عنوان است ــ فرهنگ مدروس و مكتوب مدرسى نيست، [بلکه] معناى عامّ فرهنگ است. البتّه شامل فرهنگ به معناى علم و تحصيل و دانشگاه و مدرسه و مانند اينها هم ميشود، امّا بقيّهى فنون فرهنگ و شُعَب فرهنگ را هم شامل ميشود. ديد ما بر روى همهى اينها است. فرهنگ شامل ادبيّات است، شامل هنر است، شامل علم است، شامل عادات و اخلاق جامعه و سنن موجود جامعه است، شامل خصلتهاى ملّى [هم] هست. بعضى از ملّتها به يک خصلتهايى مشهور ميشوند؛ خب اينها که ذاتى نيست، اينها که مربوط به آب و هوا نيست، مربوط به تربيتها است. الان مثلاً غربىها را و بخصوص اروپايىها را که نگاه ميكنيم، طبيعتاً اينها مردمانىاند خطرپذير ــ [در حالی که] شرقىها به قدر غربىها خطرپذير نيستند ــ معمولاً كارهاى خطير ميكنند که مثالهاى فراوانى در اين زمينه بنده در ذهن دارم. اگر يک كشورى در يک مرحلهاى احتياج داشت به خطرپذير بودن، اين چيزى نيست كه نتواند اين را در ملّت خودش به وجود بياورد؛ چرا، با تربيت ميشود. اين مسئلهى وجدان كارى و انضباط اجتماعى ــ كه بنده دو سه سال قبل از اين مطرح كردم9 ــ اين دو خصوصيّت اجتماعى و خُلقى، جزو [نیازهای] فرهنگ كشور است. حقيقتاً جامعهی ما در گذشته انضباط را نياموخته، به ما انضباط ياد ندادهاند؛ يعنى حكومت ديكتاتورى و استبدادى و پادشاهى اصلاً انضباطپذير نيست؛ يک انضباط خاصّ خودش را دارد که آن انضباط در واقع ضدّ انضباط انسانى و انضباط كارى است. خب ما اگر بخواهيم اين را در كشور به وجود بياوريم، اين با يک بار دو بار گفتن، مقاله نوشتن، سمينار راه انداختن نميشود؛ اين يک كار مستمر لازم دارد. به كار انداختن نيروى ابتكار، شجاعت و شهامت در ابراز كارهاى بزرگ، چيزى نيست كه بشود در يک ملّتى با يک سفارش، با يک توصيه، با يک بار گفتن و شنيدن انجام داد؛ اينها ممارست لازم دارد. فرهنگ به همهى اين معناى عامّش مورد نظر بنده است.