يک نكتهى ديگر را من عرض بكنم. ببينيد، همانطور كه در مسئلهى فرهنگ يک ملّت گفته شد ــ كه همه هم البتّه توجّه داريد ــ مشكلات فرهنگى، صعبالعلاج است. اگر واقعاً يک ضايعهى فرهنگى در يک كشورى به وجود بيايد، اين چيزى نيست كه بشود آسان [اصلاح] آن را انجام داد؛ سالها طول ميكشد و تلاش زيادى لازم است. يک فرصت استثنائى گير اين كشور آمد و گير اين ملّت آمد، و آن «انقلاب» بود؛ يعنى انقلاب حقيقتاً يک فرصت طلائى را در اختيار اين ملّت گذاشت كه مشكلات فرهنگى خودش را اصلاح كند؛ يعنى در واقع يک جابهجايىهاى عظيم فرهنگى، يک تكانهاى شديد و زمينلرزههاى فرهنگى به وجود آمد و خيلى چيزها را جابهجا كرد. اينكه من اوّل اشاره كردم كه ممكن است خود ماها قصورهايى در اوايل انقلاب داشته باشيم، ناظر به اين معنا است؛ شايد آن وقت اگر چنانچه فرصت كارى اجازه ميداد و ميتوانستيم درست روى مسائل فكر كنيم و با برنامهريزى كار كنيم، خيلى از آن فرصت استفاده ميشد براى رفع مشكلات فكرىِ بهوجودآمدهى در طول قرنها در اين كشور. خب، آن فرصتها از ما گرفته شد امّا الان هنوز فرصت هست؛ يعنى آن حركت انقلابى، روحيهى انقلابى، آمادگى انقلابى، خوشبختانه هنوز در اين كشور وجود دارد. [البتّه] اميدواريم كه همواره وجود داشته باشد و اين تعبيرِ «هنوز» يک تعبير واقعى نباشد. هست، ما ميتوانيم، اگرچه با قوّت و قدرت اوايل انقلاب نيست. الان هم از اين فرصت بايد استفاده كرد؛ آن اصلاحات فرهنگى و اصلاحات اخلاقىای را كه براى اين كشور لازم است، به نظر من بايد انجام داد و اين كارى است كه مركزش شما هستيد؛ اميدوارم كه انشاءاللّه بتوانيد اين كارها را بخوبى انجام بدهيد.