يک عدّهاى امروز حقيقتاً ناشکرى ميکنند. بعضىها نعمت خدا را حقير ميشمرند. يک نابسامانىاى [دیدهاند، مثلاً] يک دستگاهى، يک دادگاهى در يک جا يک حکمى کرده است که به نظر اينها نادرست است، یا يک بخشدارى، يک فرماندارى در يک گوشهى کشور يک حرفى زده است که به نظر اينها نادرست است، یا يک مأمور دولت يک برخوردى کرده است که به نظر اينها ناشايست است، مىبينيد ناگهان همهچيز را ميبرند زير سؤال! انقلاب و حکومت و جمهورى اسلامى و ولايت و اين حرکت عظيم بکلّى فراموششان ميشود؛ نمیفهمند چه اتّفاق افتاده است.