عزيزان من! اصل مطلب اين است كه دشمنان ملّتها تدابير گوناگونى را به كار ميزنند براى تصرّف آن ملّتها، براى از پا انداختن آنها و نابود كردن مقاومت آنها. يكى از اين تدابير كه امروز در جاهايى از دنيا خيلى نمايان است، اين است كه ارتشهاى آن كشورها را قبضه ميكنند. وقتى ارتش در يک كشور قبضهى بيگانگان شد، در واقع امنيّت هم از فضاى سياسى آن كشور رخت برميبندد؛ هر جايى كه بيگانه لازم بداند، به وسيلهى اين بازوى مسلّح، اوضاع آن كشور را درهم و بَرهم ميكند؛ يا هدايت ميكند، يا بكلّى دگرگون ميكند. اين نشاندهندهى نقش بااهمّيّت نيروهاى مسلّح در كشورها هم هست. در رژيم گذشتهى ايران هم كموبيش اينجور بود. آنها حتّى تصوّر ميكردند كه وقتى دستگاه سياسى اين كشور ــ كه خاندان پهلوى هم جزو آنها بودند ــ مجبور به عقبنشينى شدند، كارگزاران آنها در نيروهاى مسلّح ايران باز خواهند توانست منافع آمريكايىها را تأمين كنند. البتّه آنها ايران را، ايرانى را، اعتقادات عميق ما را، اصالت ذوات و طينتهاى مردم اين كشور را نشناخته بودند و بد محاسبه كرده بودند. منظورم صحّت و سقم محاسبهى آنها نيست؛ منظورم محاسبهى عمومى بر روى نيروهاى مسلّح در كشورهاى مختلف است. شما نگاه كنيد به كشورهايى كه ارتشها در آنجا سرسپردهى بيگانگان هستند، ببينيد كه آنجا چگونه عمل ميكنند و كشور در چه وضعيّتى قرار دارد.