بخشی از این سرمایهگذاری مربوط به سابق است و از قبل از انقلاب بوده است؛ مثل تقویت ناسیونالیسمهای افراطی. در ایران ناسیونالیسم افراطی ایرانمآبی را تقویت میکردند، در کشورهای عربی ناسیونالیسم افراطی عربی را تقویت میکردند، در کشورهای ترکزبان ناسیونالیسم افراطی ترکی را تقویت میکردند؛ در داخل این کشورها، هر جا اقلّیتی وجود داشت، ناسیونالیسم افراطی قومی آن ملّت را تقویت میکردند. فرض بفرمایید در داخل ایران، نسبت به بعضی از اقوام ایرانی، القائاتی و تلقینهایی میشد که جنبهی قومگرایی آنها به شکل افراطی بُروز کند؛ در کشورهای شمال آفریقا ــ در مصر و جاهای دیگر ــ در بین بعضی از اقوام غیر عربی که از زمانهای گذشته در آنجا هستند، شعارها و احساسات قومی خاصّ آنها را تقویت میکردند و آنها را وادار میکردند به اینکه حول آن محورها بگردند. اقلّیّت مذهبی هر جا بود، آن اقلّیّتهای مذهبی را تقویت میکردند؛ و هلمّجرّا.3 این از آن زمان هم بود، بعد از انقلاب اسلامی در ایران همین را مضاعف کردند، تقویت کردند، چون دیدند خورشید وحدتآفرین اسلام در نهایتِ تلألؤ و گرمابخشی بر دنیای اسلام دارد میتابد؛ لذا تلاش مضاعف کردند. امّا به این اکتفا نکردند؛ وادار کردند عناصری را برای ایجاد تفرقه؛ شعارهای وحدتآفرین امّت اسلامی را از دست اینها ربودند، که یکی از این شعارها همین مسئلهی مقابلهی با صهیونیستها است؛ این [شعار] بین ملّتهای اسلامی یک امر وحدتآفرینی بود.