این مشکلات که بیشتر بر اثر کوتاهى و غفلت یا بدکردارى و خیانت از درون امّت اسلامى پدید آمده است، فهرست طولانىاى را تشکیل میدهد که به عنوان ردیفهاى اوّل آن میتوان اینها را برشمرد:
ــ اختلافات فرقهاى که بیشتر به وسیلهى علماى سوء و نویسندگان مزدور ترویج و تشدید میشود؛
ــ اختلافات قومى و ملّى ناشى از ملّىگرایى افراطى که بیشتر به دست روشنفکران وابسته دامن زده میشود؛
ــ تسلیم در برابر قدرتهاى مداخلهگر که برخى کشورها را به اقمار قدرتهاى بزرگ بدل ساخته است؛
ــ تسلیم در برابر فرهنگ فاسد غرب و حتّى ترویج آن با انگیزههاى سیاسى یا عقیدتى؛
ــ بىاعتقادى و بىاعتنائى برخى از دولتها به مردم خود و اراده و عقیده و نیازهاى آنان، و خودکامگى در برابر آنان؛
ــ مرعوب بودن بسیارى از شخصیّتهاى سیاسى و فرهنگى دنیاى اسلام از قدرتهاى مسلّط جهان و امروز مشخّصاً از آمریکا؛
ــ حضور دولت غاصب صهیونیستى در قلب منطقهى اسلامى که خود عامل بسیارى از مشکلات دیگر است؛
ــ ترویج جدایى دین از سیاست و معرّفى اسلام به عنوان یک تجربهى فردى که هیچ کارى به مسائل زندگى از قبیل حکومت و سیاست و اقتصاد و غیره ندارد.