بیانات و مکتوبات سال 1371


ببینید، اینکه گفتم در آن روز توانایی‌ها بیشتر بود به خاطر این است: دوران ظهور اسلام، دوران اوج سخنوری عرب است؛ یعنی بعد از دوران جاهلیّت، دوره‌های دیگری هم ما در شعر و سخن عربی داریم؛ چه شعر و چه نثر و عمدتاً شعر دوران مُخَضرَمین،3 بعد دوران اوایل است، دوران مُحدَثین4 است شعرای زیادی هستند از برجستگان عالم ادب و همه‌ی اینها اعتراف دارند به عظمت سخنوران زمان پیغمبر، یعنی امرؤالقیس و عنتره و مانند اینهایی که بودند. یعنی قصایدی که در آن روز در دنیای عرب خوانده میشد، از لحاظ استحکام و قوّت شاعری و چیره‌دستیِ سطح بالا در سخنوری، مورد قبول تمام سخنوران عرب در طول قرون بوده؛ یعنی امروز هم شما یک ادیب عرب را پیدا کنید، بگویید که معلّقات سبع یعنی همان هفت قصیده‌ی برجسته‌ای که هر سال بر دیوار کعبه آویزان میکردند [قبول دارد، چون] عرب شعرشناس و شعرفهم بود. حتّی روستایی‌ها و بادیه‌نشین‌ها و مانند اینها هم شعرشناس بودند؛ و این در عرب بود البتّه من الان نمیدانم چقدر در بین اعراب چنین چیزهایی وجود دارد و چقدر با شعر آشنایند ولی همگانی بوده شعر من در احوالات شعرای دوره‌های مختلف عرب این را خوانده‌ام که مثلاً یک شاعری مثل فرض بفرمایید که فرزدق یا جریر5 که اینها شعرای هم‌عصر بودند وقتی شعر میگفتند، می‌آمدند در یک نادی،6 در یک نقطه‌ای در شهر خودشان، مثلاً فرض کنید مثل باشگاه یک گوشه‌ای که محلّ اجتماع مردم بود؛ حالا یک گوشه‌ای از خیابانی بود، مثلاً کوچه‌ای بود، محلّی بود، گوشه‌ای از مسکن قبیله مثلاً بود که به آن میگفتند نادی؛ به همان معنای باشگاه امروز؛ محلّی که همه آنجا جمع میشوند جایی که شعرشان را میخواندند و عامّه‌ی مردم جمع میشدند، با دقّت گوش میکردند، لذّت میبردند؛ یعنی چیزی که ما امروز در زبان فارسی و در زمانهای گذشته هم من در محیط‌های فارسی‌زبان چنین چیزی را نشنیده‌ام و سراغ ندارم و شعر در جمع فارس‌زبان‌ها کالای برگزیدگان است؛ یعنی دربارها و آدمهای برجسته و ادبا و هوشمندان جامعه از شعر استفاده میکردند و لذّت میبردند [امّا] در بین عرب نه، عامّه‌ی مردم از شعر لذّت میبردند. این آقا می‌آمد شعرش را میخواند، مردم کوچه، خیابان، کارگر، کاسب، دیگران، دهاتی، مخصوصاً اهل قبایل که بهتر هم میفهمیدند شعر را، لذّت بیشتری هم میبردند، همه جمع میشدند همین طور گوش میکردند، لذّت میبردند از این شعرهای بالا؛ و ترجیح میدادند؛ یکی میگفت شعر این خوب است، یکی میگفت شعر آن خوب است؛ این جوری بودند؛ یعنی اهل شعر و ادب بودند و می‌شناختند. اینها در مکّه در زمان قبل از ظهور دعوت اسلام هر سالی یک بار در همین به اصطلاح موسم حج حجّ جاهلیِ آن روز، نه حجّ توحیدی می‌آمدند جمع میشدند، اشعار را میخواندند، با نظر صاحب‌نظران هفت قصیده را مثلاً یا یک تعدادی قصیده را انتخاب میکردند و به دیوار کعبه آویزان میکردند. یک سال اینها به دیوار کعبه آویزان میماند؛ [به نام] معلّقات سبع: آویخته‌های هفت‌گانه. آن زمان این معلّقات سبع، اوج بیان عرب بود؛ امروز هم هست؛ امروز هم همه‌ی ادبا قبول دارند.

«7»