خیلی خب، این قرآن در این محیط دارد این حرف را میزند. مثل اینکه فرض کنید در یک محیطی که شعرای درجهی یک [مثل] سعدی و حافظ و فردوسی و نظامی و صائب و مانند اینها در یک زمانی همه جمع باشند، یک نفر بیاید یک سخنی را بگوید، بگوید بسماللّه! اگر اینها میتوانند بگویند؛ مردم! اگر میتوانید بگویید. خب مردم مراجعه میکنند به این آقا: آقای سعدی، آقای حافظ! خب بگویید ببینیم؛ اگر اینها اقرار کردند که نمیتوانیم، پس سطح عالیِ سخنوریِ بشری عاجز است از بیان این معنا؛ پس قبول کنید که از طرف خدا است. میبینید چه راه روشنی است. و حالا من عرض خواهم کرد؛ 1400 سال است که این سخن به قوّت خودش باقی است و تاکنون هیچ کس پیدا نشده که سخنی را بگوید که پاسخ به این آیهی قرآن باشد. البتّه کسانی از خودشان درآوردند چیزهایی را؛ آمدند ساختند مثلاً فرض کنید یک سوره، دو سوره، یک آیه، دو آیه، کمتر، بیشتر درست کردند، گفتند بسماللّه! این در مقابل قرآن، امّا فقط خودشان گفتند؛ آن «وَ ادعوا شُهَداءَکُم» آن گواهان، آن داوران هرگز پیدا نشدهاند؛ هیچ کس پیدا نشده که بگوید بله، این در پایهی آیات قرآن است. حالا مثلاً فرض کنید ابنابیالعوجاء7 یا بعضیهای دیگر پیدا شدند و چیزهایی گفتهاند امّا خود آن کسی که دارد میگوید، خب ممکن است آدم نادان عامیای باشد، خیال کند که چیز خوبی دارد میگوید امّا اینکه در معرض دید بگذارد و یک نفر اهل فن بگوید بله، این هموزن سخن قرآنی است، چنین چیزی در طول این چهارده قرن پیدا نشده، این خیلی چیز مهمّی است. این آیه این را دارد میگوید.