حالا توجّه کنید با توجّه به کلمات آیه یک بار دیگر این مطلب را بیان کنم برایتان. وَ اِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلیٰ عَبدِنا؛ اگر شما در شک و ریب هستید، در تردید هستید، از آنچه ما بر بندهی خود نازل کردیم. اینجا عبارت «عَبدِنا» یک لطفی دارد؛ نه اینکه در دو آیهی قبل دعوت به عبودیّت است یا اَیُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّکُم؛9 عبودیّت کنید گویی این سؤال پیش میآید که این عبودیّت چه جور چیزی است؟ عبدِ خدا چه جور انسانی است؟ نمونهی عینی نشان داده میشود: نَزَّلنا عَلیٰ عَبدِنا؛ عبد یعنی این؛ اینکه همین حالا در مقابل چشم شما است؛ تجسّد و تجسّم عبودیّت همین کسی است که این آیات را از سوی ما دارد برای شما میخواند، فرو میخواند؛ وجود مقدّس پیغمبر. «عَبدِنا» درحقیقت اشارهی به این است که دعوت ما که قبلاً گفتیم «اُعبُدوا رَبَّکُم» عبودیّت کنید خدای خود را یعنی حرکت کنید به سمت آن جایگاهی که این انسان در آن جایگاه قرار دارد؛ این انسانی که او را به امانت، به صداقت، به پاکی و زیباییهای معنوی شناختهاید؛ این انسان والا، این انسان برجسته، این انسان شجاع؛ این خصوصیّاتی که در این انسان میبینید؛ عبد ما این است. «اُعبُدوا رَبَّکُم» که در دو آیهی قبل گفتیم، یعنی این چنین بشوید؛ مصداق عینی «عبد» را دارد معرّفی میکند که اگر ما گفتیم «اُعبُدوا»، یعنی این چنین شدن. البتّه «عَبدِنا» بندهی ما و اینکه نسبت میدهد بنده را به خود، نوعی لطف الهی به پیغمبر را هم میرساند؛ بندهی ما. البته در قرآن تعبیر «بندهی ما» باز هم هست؛ در مورد داود هست، در مورد ایّوب هست، شاید در مورد زکریّا هست.10 مثلاً: وَاذکُر عَبدَنا اَیّوب،11 وَاذکُر عَبدَنا داوُد؛12 اسمشان در آنجا آورده شده؛ اینجا حالا اسم هم آورده نشده. ممکن است این نیاوردن اسم به خاطر این باشد که خب معلوم است، مراد از عبد ما، یعنی همین پیغمبری که در مقابل چشم شما است. یک خصوصیّتی را نشان میدهد؛ یک التفات و رحمت و محبّت الهی را به این بندهی برگزیدهی او نشان میدهد.