یکی از کارها به نظرم باید این باشد که یاد بدهیم افراد را که رغبت کنند و مراجعه کنند. یکی [دیگر] این است که خود آقایان حقیقتاً استفاده کنید. خب مثلاً آنهایی که کامپیوتر دارند یا فرض کنید که جناب آقای محقّق،7 در خانه تصمیم بگیرند واقعاً جز کامپیوتر [چیزی] استفاده نکنند. اصلاً کتابخانه را کامپیوتری کنید؛ الان خب یک کتابخانهی عظیم داخل دو سه تا کامپیوتر کوچک ]است[. حالا میگفتند ابوالفرج اصفهانی چهل شتر کتاب بار میزد با خودش اینجا و آنجا میبرد؛ کجایی؟ از خواب بیدار شو ابوالفرج، ببین چهل هزار بلکه بیشتر، چهارصد هزار کتاب را میشود در یک صفحهی کوچک با یک دستگاه، آدم داشته باشد، هر مطلبی را میخواهد از آن بیرون بیاورد؛ امروز دنیا اینجوری شده؛ و باید از اینها استفاده کرد، باید از این بهره برد.