بر سر یک سفره دو نفر مینشینند؛ یکی میخواهد خود را سیر کند و بلند شود [لذا] هرچه دم دستش بود میخورد؛ نان بود، خورش بود، حلوا بود، شیرینی بود؛ مقصود این است که سدّ جوع کند؛ خب سدّ جوع لازم است؛ برای نفر دوّم، بحث سدّ جوع نیست، نه اینکه نمیخواهد سدّ جوع کند، میخواهد بکند امّا میخواهد تنوّع، تلذّذ، از همهچیز خوردن، دست بینداز به آن طرف سفره، دست بینداز جلوی دیگران، بکش جلوی خودت، از همهجور، به بهترین کیفیّت، بیشتر از همه، این همان است که مذموم است. برداشت کم از دنیا در مقابل تلاش زیاد؛ این همان نقطهی دوّم در زندگی امیرالمؤمنین است. خود او زاهد بود، به دیگران زهد را درس میداد، امر میکرد امّا خود او از همه زاهدتر بود؛ این دو نقطه است که ما باید به آن توجّه کنیم: عدل علی و زهد علی.