سوّم اینکه چون [انقلاب]، دینی است و چون رهبری علمای دین در این انقلاب بوده است، انقلاب منحرف نشده است؛ اگر غیر از این بود، ممکن بود که دشمن هم آن را شکست ندهد، حادثهای هم برای جسم انقلاب و ظاهر انقلاب پیش نیاید امّا از داخل، انقلاب منحرف میشد، با ابرقدرتها میساخت، با این و آن کنار میآمد، از درون میپوسید، شعارهایش از بین میرفت. چه چیزی مانع شد؟ دینی بودن این انقلاب و رهبری علمای دین، و رهبری دینی در این انقلاب؛ کمااینکه بعضی جاهای دیگر هم انقلابهایی بود [امّا] بمرور منحرف شد؛ مثلاً در کشور خود ما انقلاب مشروطیّت بود [امّا] بعد از پیروزی که علما را کنار زدند، اصلاً از مسیر منحرف شد. مشروطیّت به جایی رسید که رضاخان قلدر که درست ضدّ همهی آرمانهای مشروطهخواهی بود، به حکومت رسید! اگر این انقلاب تحت رهبری دینی نبود، به همینجا هم میرسید؛ یعنی درست نقطهی مقابل؛ خب این مهم است.