ما هم از اوّل انقلاب اینجور کسانی داشتیم که با دستگاه اسلامی بودند امّا بر دستگاه اسلامی شدند؛ چرا؟ برای خاطر عدالت. این افتخار ما است که کسی با ما بد بشود بهخاطر عدالت ما؛ امیرالمؤمنین «قتل فی محراب عبادته لشدّة عدله».14 این افتخار است که اگر ما بتوانیم به آن دست پیدا کنیم. ننگ و سرافکندگی آنجایی است که کسی با ما بد بشود، خدای ناخواسته بهخاطر بیعدالتی ما. این است که انسان از خفّت و هَوان15 آن در دنیا و آخرت نمیتواند نجات پیدا بکند امّا اینکه با ما بد بشوند که چرا حد جاری کردید، چرا ناشایسته را از کار خود برکنار کردید، چرا به شایسته طبق شایستگی او اهمّیّت دادید، چرا تخلّف را از هر کسی ولو از نزدیکان شما بود، از اکابر بود، ندیده نگرفتید تا با ما بد نشوند، این بد شدن مایهی افتخار است. این که بد نیست؛ و این میشود آن دستگاه قضائیای که نور امید را در دلها روشن خواهد کرد. وقتی دیدند که نخیر، این دستگاه قضائی رفیق و دوست و قوم و خویش و نزدیک و دور نمیشناسد؛ حق میشناسد و باطل؛ حق را بلند میکند و باطل را سرکوب میکند، خب هر کسی امید پیدا میکند؛ این آن ایدئال قوّهی قضائیّه است.