بنده طرفدار استفادهی از علم قاضی نیستم؛ نه اینکه از جهات اعتبار شرعی شبههای بخواهم بکنم یا بحث علمی بخواهم اینجا بکنم؛ نه، خب ادّعا کردهاند که این اعتبار علم و مانند اینها جزو مختصّات امامیّه است و کسی در این شبهه نمیکند؛ بحث علمی نمیخواهیم بکنیم امّا سلیقهی من این است که قاضی هرچه ممکن است کمتر در قضا از حجّت علم خود استفاده کند برای تشخیص عدل؛ [بلکه] نگاه کند به همین بیّنه17 و اَیمان18 و همین طرق شرعیّه؛ از علم کمتر استفاده کنیم، چون خیلی اوقات انسان در علم اشتباه میکند؛ یک ظنّی را و یک جهل مطلقی را گاهی انسان علم خیال میکند، قابل برگشت هم نیست؛ این را حالا بهصورت فَذلَکه19 عرض میکنم که مواردی را پیش بنده میآورند که قابل علم پیدا کردن نیست؛ من میبینم قاضی به استناد علم حکم کرده است. خیلی از این حدود جرائمی که حتّی مجازات اعدام دارد، انسان نگاه میکند میبیند قاضی علم پیدا کرده؛ چطور ممکن است انسان سر این قضیّه بهطور معمول علم پیدا کند؟ حالا قاضی علم پیدا کرده است، کار آن قاضی معتبر و حجّت است برای خودش و برای دیگران؛ لکن غالباً ما بایستی کوشش کنیم از علم قاضی کمتر استفاده کنیم در قضایای مختلف، امّا آنجایی که انسان میبیند که ظواهر امر طوری ترتیب داده شده است که این ضعیف بایستی محکوم بشود، جای استفادهی از علم قاضی است.