دستگاه قضائی بایستی صبغهی حمایت از مظلوم داشته باشد. همچنانکه در دورههای مختلف، در کشورهای مختلف، دستگاههای قضائی صبغههای مختلفی داشتند؛ فرض کنید بسیاری از اوقات صبغهی قضائی در بعضی از کشورهای دنیا، صبغهی حمایت از طبقهی اشراف بوده. چه کسی جرئت داشت با همین اروپاییهایی که اینقدر تظاهر میکنند به استقلال دستگاه قضایشان ]محاجّه کند[؟ فیلم درست میکنند؛ اینقدر فیلم دروغ در این سینماها و در همین تلویزیون خود ما نشان داده میشود که جریان قضا را در یک کشور اروپایی نشان میدهد که نشاندهندهی این است که قاضی به آن مرّ حق [قضاوت میکند]؛ کجا این خبرها است؟ مگر کسی خبر نداشته باشد از آنچه دارد آن جاها میگذرد و در طول زمان گذشته است؛ و ما خبر داریم که آن جاها چه گذشته است و همین حالا چه دارد میگذرد؛ تظاهر میکنند. با وجود این تظاهر، میبینید تاریخ اروپا پُر است از داستانها و قضایایی که نشانگر این است که در برههی طولانیای از زمان، وظیفهی اصلی دستگاه قضا در بسیاری، یا همهی کشورهای اروپایی و غربی، حمایت از طبقهی اشراف و صبغهی اشرافیگری بوده؛ جرائم بزرگ آنها را نادیده میگرفتند و جرائم کوچک آحاد مردم را به شدیدترین وجهی مورد مؤاخذه قرار میدادند. صبغهی دستگاه قضائی ما باید نقطهی مقابل و بعکس باشد. قدرتمند، قدرت دارد؛ ضعیف است که باید رعایت مضاعف نسبت به او انجام بگیرد. آن کسی که نشان داده است که برای خدا حاضر است جانفشانی کند و حالا در یک واقعهی قضائی گیر افتاده و نمیتواند درست حقانیّت خودش را حتّی بیان بکند چه برسد به اثبات به این باید کمک کرد، به این باید نگاه مضاعف کرد، به این بایستی رسید تا حقانیّت او اگر حق است معلوم بشود؛ اگر هم حق نیست که هیچ. اگر مبطل است و محق نیست، طبق قانون و عدل باید با همه رفتار کرد امّا مواظب باشیم حق گم نشود، عدل پامال نشود و فراموش نشود. این جزو افتخارات نظام جمهوری اسلامی خواهد بود. مبادا گوشه و کناری قضیّه بعکس بشود.