آنچه بخش دوّم قضیّه است، آن فیلمنامهها و مایههای نمایشی است که ارائه میشود؛ در آن زمینهها ما انصافاً خیلی کمبود داریم و خیلی نقص داریم. چرا نقص داریم در حالی که شما هم در گزارشتان نوشتید، خواندم، من هم تصدیق میکنم خیلی زمینههای داستانی در کشور ما و در تاریخ ما زیاد است؟ البتّه در بخشهایی و در رشتههای خاصّی؛ در نمایش و در تئاتر، نه؛ تئاتر ما کجا، فرض بفرمایید که اروپاییها و یونانیها و رومیها کجا؟ از ۲۰۰۰ سال پیش، ۲۳۰۰ یا ۲۴۰۰ سال پیش، اینها نمایش حیّ و حاضرِ زنده دارند که آدم همین الان نمایشنامهشان را میخواند. خب شکّی نیست که آنها در این زمینهها خیلی از ما جلوترند؛ کمااینکه در زمینهی قصّهی بلند، رمانهای بلند، دست ما خالی است و چیزی نداریم؛ نثر البتّه، شعر را نمیگویم. ما هیچ رمان بلندی که قابل عرضه باشد و قابل مقایسهی با رمانهای بلندی باشد که در این دویست سال اخیر، بخصوص در قرن نوزدهم در دنیا نوشته شده نداریم. شما ببینید فرانسویها و روسها چقدر رمان در قرن نوزدهم نوشتند؛ واقعاً من تعجّب میکنم. اینها در قرن نوزدهم شاید دهها رمان درجهی یک تولید کردند؛ حالا تعجّب این است که همانها در قرن بیستم، دیگر آنجور رمانهایی را تولید نکردند؛ مثلاً ما مثل بینوایان3 را دیگر نداریم در آثار قرن بیستم یا مثلاً مثل جنگ و صلح تولستوی را دیگر نداریم یا آثار آن نویسندههای فرانسوی در قرن نوزدهم که خب انصافاً همه در حدّ اعلیٰ است؛ روسها هم همینطور و تا حدودی انگلیسها. ما ایرانیها چیزی که بشود مقایسه کرد با این رمانهای به این عظمت که آنها نوشتند، چه در قرن نوزدهم و چه در قرن بیستم که در این دویست سال اخیر نوشته شده، نداریم؛ دستمان خالی است.