بیانات و مکتوبات سال 1371


انسانها همه همین‌جور هستند. از یک داستان غم‌انگیزِ گریه‌آورِ پُر از فاجعه، انسان ناراحت میشود. یک وقتی میخواهد یک تاریخی را بداند، چاره‌ای نیست، میخواند؛ یک رمانی است که حامل یک تاریخی است؛ امّا دو بُرس با هم دارند حرف میزنند، چه داعی‌ای است؟ خب این بُرس میتوانست به آن بُرس دیگر با شوخی و خنده بگوید: این مردِکه را نگاه کنید، این صاحب من است؛ منِ به این قشنگی، این بی‌عقل مثلاً سر خودش را شانه نمیکند؛ آنها را بخنداند، او را مچل کند، مقصود حاصل میشد؛ مگر غیر از این است؟ چه داعی‌ای داشت این‌جور گریه بکند؟

«19»