حالا در این سالهای آخرِ قبل از انقلاب و یکخرده بعد از انقلاب، چند رمان بلند بهاصطلاح نوشته شد در ایران امّا خب اینها کجا، آنها کجا؟ اینهایی که این اواخر نوشته شده در این ده پانزده سال اخیر نوشته شده یا به بازار آمده واقعاً به نظر من، مثل یک نوع جنس پلاستیکی [است] که انسان مثلاً بخواهد مقایسه کند با [جنس اصلی]، ظاهرش همان است امّا خب نمیشود این را با یک اثر مثلاً فرض کنید که نیکل برّاق درجهی یکی که یکی ساخته، مقایسه کرد؛ غالباً تقلید از آنها است، آن هم تقلید ناشیانه، غلط، حاوی دروغ. من این را مکرّر گفتهام، باز هم باید بگویم تا این حرف گفته شده باشد؛ بنده عرض میکنم که رمانهایی که در این چندساله رمانهای بلند، نه همهی رمانها آمده در اختیار مردم قرار گرفته، حاوی خلاف واقع و دروغ است؛ یعنی اینها حاکی از تاریخ کشور ما نیست؛ آن روستایی که آنها ترسیم میکنند، روستای ایران نیست؛ آن شهری که آنها ترسیم میکنند، آن رابطهی بین مردم و حکومتی که آنها ترسیم میکنند، آنچه در ایران اتّفاق افتاده نیست؛ حتّی آن زندان دوران طاغوت که آنها ترسیم میکنند و آن برخوردهای انقلابی و مانند اینها، آن که ما دیدیم نیست؛ ما دیدهایم آنها را. ما همچنان که امروز، شهر و دِه و بیابان و مانند اینها را داریم مشاهده میکنیم، آن چیزهایی را [هم] که آنها میگویند، دیدهایم؛ دورهی مبارزه را دیدهایم، زندانها را دیدهایم، ساواک را دیدهایم؛ این چیزی که اینها مینویسند، آن چیزی نیست که ما دیدهایم و از صدها نفر دیگر هم که مثل ما دیدهاند، شنیدهایم اینجور نیست که فقط دیدهی ما ملاک باشد دروغ است اینها. یا دوران انقلاب و ایّام انقلابی که ما به چشم خودمان مشاهده کردیم، آن چیزی نیست که در این رمانها دارد ترسیم میشود و نوشته میشود؛ اینجور نیست قضیّه؛ بنابراین اینها که اصلاً از دور خارجند. چرا، از زمان مرحوم آلاحمد که من اتّفاقاً در یکی از همین قصّههای آخر شب شما، ساعت ده، دیدم که یکی از همین داستانهای بلند ایرانی را، سووشون4 را، شما [پخش کردید]؛ بد نیست، خب خوب بود، چیز خوبی است، نسبتاً داستانِ [خوبی است] چند تا اینجور داستانی داریم؛ امّا خب اینها قابل مقایسه نیستند با آن داستانهایی که اروپاییها نوشتند یا روسها نوشتند یا بعضی از آمریکاییها نوشتند. خب، در این قسمتها ما پس چیزی نداریم؛ یعنی چه در تئاتر، چه در رمان بلند، دست ما خالی است.