نکتهی دوّم این است که ...... این انقلاب، علیه ظلم و فساد و بدی بود؛ علیه اشخاص هم نبود [بلکه] علیه آن چیزهایی بود که این ملّت را بدبخت کرده بود و به سمت بدبختی بیشتری هم داشت همینطور میکشاند؛ مثل وابستگی و ضعف ملّی. وابستگی یعنی یک ملّت را با همهی این توانهایش، بهصورت انگل و طفیلی دربیاورند؛ وابستگی این است. این کار به میزان زیادی داشت میشد و شده بود، بیشتر هم داشت میشد؛ و با مشکلات گوناگون اقتصادی و انسانی و اخلاقی و فرهنگی، تهی کرده بودند ایران را. این انقلاب علیه آن بدیها و آن زشتیها و آن پرچمهای گمراهکنندهای که بلند شده بود، به پا خاست. جامعه، جامعهی نویی است که راه نویی را شروع کرده. مزاج قدرتهای دنیایی، بیشتر آن [وابستگی] را از ما میخواهد. ببینید، امروز آمریکا بهعنوان یک دولت به بیرون از محیط خودش کار دارد؛ ما کاری نداریم که دولت آمریکا ممکن است برای خودش، مردم خودش خیلی هم دولت خوبی باشد؛ آن به ما ربطی ندارد. بنده سابقها همیشه میگفتم که مثلاً چرچیل6 که یک چهرهی منفوری بود برای ایران، یکی از قهرمانهای انگلیس است. خب چرچیل برای ما بد است امّا برای مردم انگلیس چه؟ برای مردم انگلیس یک نجاتدهنده است؛ در چند بحران بزرگ تاریخی، چرچیل انگلیس را نجات داده ولی خب ما که مردم انگلیس نیستیم. من که نباید از دید مردم انگلیس نگاه کنم به مسائل کشور خودم؛ من باید از دید یک ایرانی نگاه کنم. اگر چنانچه کسی برای خاطر بلند کردن عمارت خودش، عمارت من را کوبید و از بین برد، او برای من بد است؛ برای خودش میخواهد خوب باشد، باشد، من چه کار دارم؟