امروز فیلم در اختیار کسانی است که یا نسبت به این هدف، به این پیام بیاعتقادند، یا حتّی اعتقاد ضد دارند؛ اینها یک دستهاند؛ یک دسته هم کسانی هستند که بیاعتقاد نیستند، به آن معنا که بگوییم ضدّیّت دارند امّا خبری ندارند؛ چیزی از پیام انقلاب و اسلام نمیدانند، حالا یک چیزی هم یک وقتی میخواهند بسازند. آدم گاهی میبیند یک تلاشهایی میشود، گاهی در تلویزیون یک فیلمهایی پخش میکنند، پیدا است که میخواهند مثلاً فرض کنید راجع به انقلاب و مانند اینها [چیزهایی بسازند امّا] آدم میبیند نه، اصلاً انقلاب را نمیفهمند. مثلاً فرض کنید که راجع به مبارزات قبل از انقلاب و زندان و مانند اینها حرف میزنند، [امّا] پیدا است این آدمی که این را تنظیم کرده، خودش یک شب در زندان نبوده؛ اصلاً نمیداند زندان یعنی چه؛ اصلاً شکنجه یعنی چه اصلاً اینها را توجّه ندارند بازجویی چه جوری است، مبارزات پشتپرده، زیرزمینی، چه جوری بوده آن زمان؛ اصلاً اینها را نمیدانند؛ آدمهای بیاطّلاعیاند که خب [کارشان] چیز ناشیانهای درمیآید. یا کسانی هستند که بیعلاقه هم نیستند، منتها ذهنیّتشان آلوده است؛ آمیختهی به همان باورهای رایج فرهنگ گذشته است. الان شما ملاحظه کنید، آن کسانی که میخواهند [فیلمشان را] یک فیلم مورد توجّهی قرار بدهند، خودشان را مُلجأ6 و مجبور میبینند که پناه ببرند به همان جاذبههای معمولی [مثلاً] یک زنی، یک جوری یک جایی بگنجانند، یا مانند این چیزها را. الان متأسّفانه بعضیها خودشان را مجبور میدانند که یک چنین چیزهایی را بگنجانند در کارهای هنری. یعنی در حقیقت یک نوع تسلیم در مقابل آن فضای مسیطر7 و مسلّط فرهنگ تحمیلی گذشته.