حالا گفتند «بابایی» را آقایان دارند کار میکنند.11 من یک کتابی خواندم که بعد ظاهراً فیلم هم کردند، و در تلویزیون ما هم به گمانم نشان دادند: داستان یک انسان واقعی؛12 یک خلبانی است که هواپیمایش در جنگ میافتد و آتش میگیرد و پایش مجروح میشود و با چه زحمتی خودش را از میان جنگلها میرساند به جایی و بعد پایش را قطع میکنند و پای چوبی میگذارد و دوباره با همان پای چوبی پرواز میکند! داستان یک انسان واقعی؛ یعنی این را بهعنوان یک انسان واقعی] معرّفی میکند]. البتّه با معیارهای مارکسیست، واقعاً یک انسان واقعی هم همین است دیگر: تلاش و کوشش بکند تا بالاخره برگرداند خودش را به خانهی اوّل، یعنی کار و تلاش و مبارزه. خب، کتاب شیرین، زیبا، با خرج کم یعنی با قیمت کم، این را در شوروی چاپ کردند فرستادند که من چاپ شورویاش را دارم. کتاب [مینویسند].