امروز صدها زبان و حنجره و قلم در سطح دنیا با پولهای دستگاههای استعماری کوشش میکنند که علیه معنویّت، علیه دین، علیه اسلام، علیه هر جوشش اسلامی سخن بگویند و وانمود میکنند که همین نظم مادّی عالم، همین نظام قلدرانهای که بر دنیا حاکم است، خوب است و لازم نیست اسلام بیاید و خدشهای بر این نظام قلدرانه وارد کند. آیا امروز بشریّت از آنچنان بعثتی مستغنی است؟ آیا امروز بشر نمیخواهد خودش را تزکیه کند؟ آیا برای بشریّت عیب نیست که آحاد بشر، همه در هر کجا که هستند، به فکر این باشند که راحتِ خود و رنجِ دیگران را دنبال بکنند؟ این عیب نیست برای بشریت؟ این عیب نیست برای بشریّت که آرمانگرایی در میان آنها وجود نداشته باشد و همه به همان وضع موجود زندگی خودشان قانع باشند و اگر تکّهی نانی دست کسی است، دو دستی آن را بچسبد که یک قلدرتری نیاید از دست او آن را نرباید و خود به دندان نکشد؟ خوب است این وضعیّت در دنیا؟ اینجور دنیایی، اینجور نظمی، اینجور نظام بینالمللیای برای بشریّت، بهشت موعود است؟ نباید علیه آن، برای اصلاح آن، برای ادب کردن آن هیچ کاری بشود و بشریّت یک حرکتی بکند، یک بعثتی انجام بدهد؟