بیانات و مکتوبات سال 1371


یک نکته‌ای را من فراموش نکنم عرض بکنم به برادرها و به همه بخصوص به آقای زم؛ هرچه میتوانید این نکته‌ای را که در صحبتهایتان بود که بسیار نکته‌ی درستی است که در زمینه‌ی سازمانی و تشکیلاتی از کاغذبازی و اداره‌بازی و از این چیزها پرهیز میکنید، این را جدّی و عملی و مورد توجّه قرار بدهید؛ این بسیار مهم است. و ازجمله اینکه تشکیلات را دائماً حجیم نکنید. در نظر داشته باشید که پُرحجم کردن تشکیلات، آن‌وقتی که انسان نتواند، مثل آن بدنهای خیلی بزرگی است که قلبهای ضعیفی دارند، غالباً سرْ‌انگشتان پاهای اینها یخ‌کرده است؛ خون نمیرسد. دیده‌ایم دیگر؛ افرادی که قدهای بلند [دارند] و این تلمبه‌ای که باید این خون را برساند، این تلمبه آخر چقدر [کار کند]؟ خب، [اگر] قدّ کوتاهی باشد [مشکلی نیست امّا] این قدّ بلند، این‌همه رگ؛ خون به سر انگشت که آن ته هست نمیرود. حالا در تشکیلات انسانی گاهی هست که اتّفاقاً سرْ‌انگشت‌ها این‌قدر میخورند که باد میکنند، [ولی] به همین ریه و معده و همینهایی که نزدیکند، اتّفاقاً چیزی نمیرسد؛ آدم از این میترسد. حالا اگر باز مثلاً به آپاندیس نرسد، آدم خیلی حرفی ندارد آپاندیس خب تقریباً یک چیز زیادی است یا به کیسه‌ی صفرا که ما درآوردیم18 و معلوم شد که اصلاً خیلی چیز واجبی هم نیست؛ از اوّل هم نبود، نبود مثلاً! حالا یک وقت به اینها خون نرسد، خب آدم خیلی غمش نیست؛ یک وقت می‌بینید نه، اتّفاقاً به چشم مثلاً نمیرسد؛ خب، این خیلی واقعاً غصّه دارد. وقتی زیاد شد، وقتی بزرگ شد، گسترده شد و روزبه‌روز هم دائماً گسترده‌ترش کردید، خب همین مشکلات به وجود می‌آید. قَلیلٌ یَدومُ خَیرٌ مِن کَثیرٍ یَزول؛19 این در روایات هست: آن کمی که استمرار داشته باشد، بهتر از آن زیادی است که گاه هست و گاه نیست. خب، ان‌شاءاللّه که موفّق و مؤیّد باشید.

«20»