من در یکی از این آثار ابوحاتم رازی13 خواندم که در آن کتاب یک کتابی دارد که در ردِّ بر نظریّات الحادآمیز محمّدبنزکریّای رازی نوشته؛ اینها دو دانشمند بودند در یک زمان و هر دو هم مال ری و درگیری داشتند با همدیگر؛ با اینکه او هم مسلمان بوده، مؤمن بوده، ظاهراً یک خردهای حرفهای الحادآمیزی گفته و حالا ایشان این حرفها را بنا کرده رد کردن، که خیلی نوشتجات قوی و متین و زبدهای دارد این ابوحاتم رازی او میگوید که راه مستقیم این جادّهای است که در قدمبهقدم آن، پنجرهها و درها از دوطرف باز است که انسان را همینطور تشویق میکنند به اینکه از این طرف برویم، از آن طرف برویم؛ دروازهها باز شده؛ در مقابل این دروازهها، حجاب و پردهی حرماتاللّه قرار داده شده که میگوید ندرید این حرمات الهی را و نروید، وَالّا از صراط مستقیم دور خواهید شد. البتّه اگر پرده را پس زدید و رفتید آنطرف، خب رفتهاید امّا به هدف نخواهید رسید. هدف فقط از این جادّهی مستقیم پیموده خواهد شد و رسیده خواهد شد ولاغیر؛ آن هدفی که بشریّت بهخاطر آن، انسان است؛ وَالّا بهتر بود که مورچه میشد، بهتر بود که گربه میشد، بهتر این بود که اصلاً انسان نمیشد؛ این انسانِ اشرف خلایق که به سمت یک هدف بسیار والایی که حتّی تصوّرش هم برای عقل ما و مزاج عقلانی و مادّی ما کاملاً ممکن نیست، دارد حرکت میکند و جادّه هم منحصراً صراطٌ مستقیم است. اینکه شما میبینید در قرآن کریم اینقدر روی صراط مستقیم تکیه شده و پیغمبر را رهرو صراط مستقیم [میداند] «یس × وَ القُرآنِ الحَکیمِ × اِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلینَ × عَلی صِراطٍ مُستَقیم »14 یا «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم»15 در سورهی حمد که هر روز بارها تکرار میشود و آیات متعدّد صراط مستقیم که هست برای همین است که اهمّیّت این صراط مستقیم را به ما نشان بدهد. این صراط مستقیم، همین صراطی است که از بین حرماتاللّه عبور میکند که دائم انسان در وسوسه و جاذبه است. من یک وقتی عرض میکردم که خب یک بار گفتند که «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم »، خب، یک بار بگوییم؛ هدایتت به صراط مستقیم چیز لازمی است؛ خب این هر روز گفتن و هر دقیقه گفتن و آن هم دائم اصرار بر اینکه بایستی با حضور قلب بگویید که اگر با حضور قلب نگفتید، فایده ندارد و مانند اینها، آخر اینها برای چیست؟ بعد ملتفت شدم که خب ما در هر قدممان حقیقتاً یک انشعاب وجود دارد؛ یک سهراهی، یک چهارراهی، یک چندراهی وجود دارد که صراط مستقیم حقیقتاً گاهی اوقات ممکن است گم بشود. در جادّهها گاهی انسان وقتی که دارد میرود من زیاد دیدم اینجوری؛ چون پیادهروی هم در جادّهها خیلی کردم سابقها این راهی که علیالظّاهر مستقیم است، راه یک کورهدهی16 است، میرسد به یک کورهده؛ آن راه اصلی یک انحنایی دارد، آدم ملتفت نیست که این، راه اصلی است؛ خیال میکند که این راه اصلی است، راه مستقیم است؛ در حالی که راه مستقیم همان است. شناختن راه مستقیم خیلی چیز مشکلی است؛ انسان از خدای متعال باید کمک بخواهد.