زبان، قاصر است از شکرگزاری برای آن انسانی که توانسته یک کاری را پیدا کند که هم دلی شاد میکند که میبیند در مقابل چشم خودش که گمراهانی، لغزندگانی، بی دست و پاهایی، سرگشتههایی بهوسیلهی کار او هدایت میشوند، راه پیدا میکنند و میتوانند به سعادت برسند، هم این کار مورد علاقهی او است و بر او تحمیل نیست چون آدم هنری و انسان اهل ذوق و اهل هنر و اهل ادب، بایستی آن کاری که میخواهد انجام بدهد از درون خودش بجوشد و بر طبق میل خودش است که دارد انجام میدهد و هم همهی کرامالکاتبین و کرّوبیان ملأ اعلیٰ و شهدائی که خدای متعال گذاشته بر همهی اعمال ریز و درشت ما وَ اَنتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِن وَرائِهِم3 از این کار راضی و خشنودند و صد احسنت و مرحبا میگویند که شما یک سطر این قصّه را نوشتید یا پنج دقیقه این فیلم را ساختید یا دو بیت از این شعر را گفتید یا فلان خط را در فلان صفحهی بوم نقّاشیتان کشیدید و خدای متعال هم دارد تفاخر میکند به این فرزند خاک که دارد با افلاکیان برابری میکند در این مجاهدتش؛ این مگر چیز کمی است اگر کسی گیرش آمد؟ البتّه چنین اخلاصی و چنین توجّهی آسان گیر همهکس نمیآید امّا اگر گیر کسی آمد، باید این را روی چشم بگذارد و از همهی تنخواههای4 عالم، این را باارزشتر بداند.