اگر امام حسین قیام نمیکردند، آن روحیهی تنبلی و گریز از مسئولیّت که قبل از این قیام [روحیهی مسئولیّتپذیری] در مردم بکلّی مرده بود یا نیمهجان شده بود دیگر ترمیمبشو نبود. چرا میگوییم مرده بود این روحیه؟ به دلیل اینکه امام حسین از مدینه آمدند به مکّه، و مدینه مرکز بزرگزادگان اسلام بود؛ فرزند عبّاس بود، فرزند زبیر بود، فرزند عمر بود، فرزند خلفای صدر اسلام بود. همهی اینها در مدینه جمع بودند، هیچکس حاضر نشد به امام حسین کمک بکند در آن قیام خونین و تاریخی. پس تا قبل از شروع [قیام] امام حسین، خواص هم حاضر نبودند این کار را بکنند امّا بعد از قیام امام حسین این روحیه زنده شد. این، آن درس بزرگی است که در ماجرای عاشورا در کنار درسهای دیگر ما بایستی بدانیم. عظمت این ماجرا این است. اینکه «اَلمَوعودُ بِشَهادَتِهِ قَبلَ اِستِهلالِهِ وَ وِلادَتِه»، اینکه از قبل از ولادت آن بزرگوار «بَکَتهُ السَّماءُ وَ ما فیها وَ الاَرضُ وَ مَن عَلَیها» آفرینش، حسینبنعلی را در این عزای بزرگ مورد توجّه قرار دادند و عزای او را گرامی داشتند و به تعبیر این دعا یا زیارت گریه کردند بر او این مسئله بهخاطر این است. لذاست که شما امروز وقتی نگاه میکنید، اسلام را زندهشدهی حسینبنعلی میدانید؛ او را پاسدار اسلام میدانید. تعبیر «پاسدار» تعبیر مناسبی است.