بعضی از روی کجسلیقگی یک حرفی را میزنند، حتّی گاهی ممکن است در یک جمع کوچکی هم کسی یک حرفی را بزند، منتها از زبان بعضیها حرف منتشر میشود؛ جوان ما، برادر مؤمن ما، این پاسدار یا بسیجی مخلص ما که همهی زندگی را گذاشته است در راه اهداف انقلاب، چه حالی پیدا میکند؟ جوانهایی هستند فرصت تحصیل را گذاشتند در میدان جنگ، فرصت کاسبی را گذاشتند در میدان جنگ، فرصت رفیقبازی را گذاشتند در میدان جنگ، فرصت التذاذات جوانی را اگر اهلش بودند گذاشتند در میدان جنگ؛ هشت سال، نُه سال در میدان جنگ؛ نه وقت تحصیل پیدا کردند، نه وقت کاسبی کردن پیدا کردند، نه وقت ثروتاندوزی پیدا کردند؛ برای خاطر خدا، برای خاطر حفاظت از این انقلاب، برای خاطر حفظ آرمانها و شعارهایی که امام در اختیار این انقلاب گذاشته بود و امامِ این امّت بود و حرف او برای این امّت حجت بود و هست عمرشان را صرف کردند. حالا همین جوان ناگهان ببیند که یک آقایی از یک گوشهای برخاسته است، یک ریشی میجنباند و اظهارنظری میکند که خوب است ما برویم با فلان مستکبر، با فلان دشمن، به تعبیر امام با فلان گرگ آشتی بکنیم7 و در فکر ارتباطات باشیم! این چه حرفی است؟ شما حرف خودت را برای خودت نگه دار؛ حرف نظام را بگذار برای کسانی که آنها مسئولند که حرف نظام را بیان کنند.