خب، اسلام برای مقابلهی با هر دو آفت، علاج معیّن کرده است؛ جهاد را گذاشته است. جهاد هم مخصوص دشمنان خارجی نیست؛ جاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقین؛4 با منافق [هم] که عمدتاً در درون نظام، خودش را قرار میدهد، در درون جامعه، خودش را قرار میدهد با همهی اینها بایستی جهاد کرد. خب، این جهاد که برای دشمنی است که میخواهد از روی بیاعتقادی و دشمنی با نظام به آن هجوم بیاورد. برای مقابلهی با آن تفکّک داخلی ازهمپاشیدگی درونی آن تعالیم اخلاقی بسیار باارزش که دنیا را بهطور حقیقی به انسان میشناساند و میفهماند که «اَنَّمَا الحَیاةُ الدُّنیا لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَینَکُم وَتَکاثُرٌ فِی الاَموالِ وَ الاَولاد»؛5 یا نشان میدهد در روایات که مَثَل دنیا و این زر و زیورهای دنیا، این جلوههای دنیا، این لذّتهای دنیا، اگرچه برای شما لازم است، اگرچه شما ناچارید از آن بهره ببرید و زندگی شما وابستهی به آنها است در این شکّی نیست و باید برای خودتان آن را فراهم بکنید امّا بدانید که مطلق کردنِ این و چشمبسته به دنبال این نیازها حرکت کردن و هدفها را فراموش کردن، چقدر خطرناک است. در روایات و خطب نهجالبلاغه که امیرالمؤمنینِ شیر میدان نبردهای با دشمن که وقتی سخن میگوید آدم انتظار دارد نصف بیشترِ صحبت او راجع به جهاد و جنگ و پهلوانی و قهرمانی باشد، نصف بیشترِ سخن امیرالمؤمنین راجع به زهد است و تقوا و اخلاق و نفی دنیا و تحقیر دنیا و ارزشگذاری بر روی ارزشهای معنوی و والای بشری انسان. این هم این بخش دوّم.