برادران، خواهران، ملّت عزیز! سالهای متمادی است که سعی شده است علم از محیط جامعهی ما دور بشود؛ یک روزی اینجور نبود. من نمیگویم در گذشتههای دور همهی مردم ما عالم بودند؛ خب، بیسوادی زیاد بود، علم کم بود امّا در محیط اهل معرفت، شوق به علم روزافزون بود؛ علم را برای خودِ علم میخواستند. سالهای متمادی سعی کردند این فرهنگ را در جامعهی ما عوض کنند؛ علم شد یک وسیله، علمآموزی شد یک وسیله برای پُر کردن شکم! این، ارزش علم را کم میکند. اگر جامعهای با معلومات باشد، مقاومت آن جامعه در مقابل دشمن زیاد میشود. اگر جامعهای نسبت به علم حسّاسیّت داشته باشد، اگر با کشورهای دیگر و ملّتهای دیگر هم ارتباط برقرار کرد، اوّل سعی میکند علم آنها را بگیرد. اینها در ایران کاری کردند در سالهای پیش در دورانهای گذشته که وقتی مسئلهی تبادل بین کشور ما و کشورهای دیگر به وجود آمد، به جای اینکه ما معلومات و فرهنگ عظیم خودمان را در معرض دید مردم عالم قرار بدهیم، آنها را به آنها بیاموزیم ما خیلی چیزها داریم که میتوانیم بیاموزیم به دیگران و بهجای اینکه ما از دیگران، از بیگانگان، علم آنها را یاد بگیریم، بهجای این تبادل سالم که ما علم آنها را یاد بگیریم و از معلومات و فرهنگ و علم خود به آنها بدهیم، تبادل شد اینکه ما به آنها فرض بفرمایید که مصنوعات دستیمان را بدهیم تا در نمایشگاههایشان آویزان کنند یا نفتمان را بدهیم تا کارخانجاتشان را به کار بیندازند، و ما بنشینیم منتظر که آنها فرهنگ فاسد خودشان را به ما بدهند؛ اینجوری شد. آن کسانی که پیشروان ارتباط فرهنگی ایران با غرب بودند، نگفتند هر ایرانی باید علم غرب را تا آنجایی که میتواند یاد بگیرد؛ اگر این را میگفتند، خوب بود؛ ما از این استقبال میکنیم. ما الان هم میگوییم که دنیا پیشرفتهایی در معلومات دارد و ما را دویست سیصد سال عقب نگه داشتند و نگذاشتند؛ ما باید خودمان را برسانیم؛ باید معلومات آنها را یاد بگیریم؛ [امّا] این را نگفتند؛ گفتند ایران باید از لحاظ ظاهر و باطن و لباس و شکل و صورت و اخلاق بشود فرنگیمآب؛ اخلاق آنها را بگیرد، لباس آنها را بگیرد، وضع زندگی آنها را بگیرد، ارتباطات ناسالم آنها را از آنها یاد بگیرد؛ این را گفتند. نتیجه آن شد که در اواخر دوران منحوس پادشاهی، آن کسانی که بودند و یادشان هست دیدند، و یک آثاری و تهنشینهایی و رسوبهایی هم تا امروز هنوز دارد.