فقه اسلام و در میان فقه اسلام، فقه شیعه از لحاظ پیشرفتها و دقّتهای عالمانه، برای کسانی که اهل فنّند و اهل فهمند، یک مسئلهی شگفتآوری است. شوخی نیست؛ اینکه یک انسانی مثل صاحبجواهر3 بنشیند، یک دوره فقه را از اوّل تا به آخر، با آنهمه دقّت و تحقیق بتنهایی بنویسد، یک دایرةالمعارف را بتنهایی در حقوق اسلامی بنویسد، این به معجزه اَشبه است؛ همینطور شیخ انصاری، همینطور صاحب ریاض،4 همینطور بقیّهی علمای بزرگ از متقدّمین و متأخّرین. شیخ مفید دویست تألیف دارد، علّامهی حلّی نزدیک سیصد تألیف دارد، خواجه نصیر طوسی یکجور دیگر، شیخ طوسی یکجور دیگر؛ اینها برای کسانی که اهل فنّند، خیلی مبلغ بالایی است. البتّه برای یک آدم جاهلی، بیمعلوماتی، نادانی که یک جایی مشغول گردنکلفتی باشد، [اگر وقتی] یک حقوقدان بزرگ از آنجا عبور بکند، با یک نفر آدم بیسواد، علیالسّویه5 است؛ برای او یک پزشک بزرگ که از آنجا عبور بکند، با یک آدم نادان یکسان است؛ تشخیص او که ملاک نیست؛ تشخیص اهل فن، ملاک است. علم جامعهی علمی شیعه، علم والایی است، خیلی زیاد است، خیلی بزرگ است. نگاه نکنند به کسانی که بِایستند آنجا تحقیر کنند و کوچک کنند که بله اینها کاری نکردهاند؛ خب شما نمیفهمی که چه کار کردند؛ «سخنشناس نئی جان من، خطا اینجاست».6 اینجور نیست که هر کسی بتواند یک جایی بِایستد، به میزان7 نقدی بگذارد که خودش اهلش نیست؛ خب اینکه روش علما نیست؛ روش سفها است.