بیانات و مکتوبات سال 1371


خب، حالا علّت این چیست؟ علّت، وضع روحانیّت است. بنده مکرّر عرض کرده‌ام که ما نباید خیال بکنیم که آبروی نسل فعلی روحانیّت موجب این شد که مردم به سمت این انقلاب گرایش پیدا کنند؛ نه، این اشتباه است؛ بلکه آبروی هزارساله‌ی روحانیّت که یک ذخیره‌ی تمام‌نشدنی بود، موجب این پیروزی‌ها و موفّقیّتها شد. این آبروی هزارساله، عبارت است از آن چیزی که در طول قرنهای متمادی به دست آمده است از علم و تقوای علمای بزرگ؛ یعنی علّامه‌ی حلّی در این مجموعه نقش دارد، محقّق [حلّی] نقش دارد، مجلسی نقش دارد، شهیدین1 نقش دارند، شیخ طوسی نقش دارد، سیّد مرتضی نقش دارد، شیخ انصاری نقش دارد، علمای بزرگ در نجف در قرنهای متمادی نقش دارند، بزرگان قم نقش دارند، مرحوم حاج شیخ2 نقش دارد، مرحوم آقای بروجردی نقش دارد. یعنی هزاران انسان برگزیده، عمرها را به طهارت و تقوا گذراندند و مجموعه‌های علمی سطح بالا به وجود آوردند و آثار علمی ارائه دادند تا بتدریج یک جامعه را و یک ملّت را به روحانیّت، به‌صورت بنیادین معتقد کردند. این [طور] نیست که یک عدّه‌ای و یک نسلی، یک زمانی کسی را بخواهند، نسل بعد نخواهند؛ وقتی یک محبّتی بنیادی شد، عمیق شد، مثل خصال انسانی ارث میرسد از نسلی به نسل دیگر؛ مثل محبّت حسین‌بن‌علی (علیه الصّلاة و السّلام) یا محبّت اهل‌بیت. اینها چیزی نیست که یک نسل آنها را داشته باشد، نسل دیگر بخواهد برود تحصیل کند؛ نه، تحصیل‌کردنی نیست؛ این از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسد؛ در تعلیمات پدران، در تربیت مادران، در نوازش مربّیان، در لالایی دایه‌ها برای کودکان، اینها خودش را نشان میدهد. بنیادین شدن یک مسئله، به این معنا است. و اعتقاد به روحانیّت در جامعه‌ی ما بنیادین شده بود و شده است.

«5»