بیانات و مکتوبات سال 1371


یک روایتی را من در باب اخلاص یادداشت کردم که اینجا بخوانم. این روایت از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمود: اِنَّ لِکُلَّ حَقٍّ حَقیقَةً؛ هر چیزی دارای یک حقیقتی است؛ یک روحی، یک معنایی و یک حقیقتی دارد. وَ ما بَلَغَ عَبدٌ حَقیقَةَ الاِخلاص؛ انسان بنده‌ی خدا به حقیقت اخلاص و به آن معنای حقیقی اخلاص نمیرسد، حَتّی لایحِبَّ اَن یحمَدَ عَلی شَی‌ءٍ مِن عَمَلٍ لِلّه‌.10 این دیگر خیلی سخت است؛ این مرتبه‌اش از آن مراتب خیلی بالا است که انسان برای هیچ کاری از کارهایی که برای خدا انجام میدهد، حتّی دوست نداشته باشد که مردم او را ستایش بکنند. بعضی هستند کار را برای دیگران انجام نمیدهند؛ برای خاطر خدا نمازی میخواند، ختم قرآنی میگیرد، کار خیری انجام میدهد احسانی، کمکی، صدقه‌ای، مجاهدتی امّا دوست میدارد که مردم بگویند به‌به، ایشان چقدر مرد خوبی است! این را دوست میدارد. کارش را برای مردم نکرده، کار را برای خدا انجام داد و تمام شد امّا از مدح مردم و از اینکه مردم او را تعریف بکنند، خوشش می‌آید. میفرماید این هم هنوز آن مرتبه‌ی عالی اخلاص نیست؛ مرتبه‌ی عالی اخلاص این است که این را هم دوست ندارید و اصلاً کاری به کار مردم نداشته باشید؛ میخواهند بدانند، میخواهند ندانند؛ میخواهد خوششان بیاید، میخواهد خوششان نیاید. نگاه کن ببین خدا چه چیزی از تو خواسته است، دقیق آن را انجام بده. من این صفت و این روحیه را در امام (رضوان اللّه تعالی علیه) در بسیاری از موارد مشاهده کرده بودم در آن مرد، در موارد متعدّدی بنده این را دیده بودم [او] کاری نداشت که کسی خوشش می‌آید یا خوشش نمی‌آید، تکلیفش را انجام میداد. و آن وقتی که بار سنگین است، آن وقتی که کار بزرگ است، آن وقتی که کار خطرناک است، اخلاصْ بیشتر به کار می‌آید، مثل حالا که وضع جمهوری اسلامی است.

«9»