بیانات و مکتوبات سال 1371


یک نکته‌ی دیگر هم همان است که برادرمان هم گفتند و من [هم] هفته‌ی قبل گفته بودم: پُرعمق بودن و تمام‌نشدنی بودن. من به این [نکته] توجّه دارم؛ یعنی واقعاً این یک نکته‌ی قابل تکیه‌ای است. قرآن تمام‌نشدنی است؛ واقعاً تمام‌نشدنی است. همین طوری که نگاه میکنید، خب سیصد چهارصد صفحه کتاب است و هر یک صفحه‌اش مثلاً بیست سطر است و هر سطری فرضاً نیم آیه، یک آیه یا دو آیه؛ از لحاظ کمّیّت محدود است، امّا وقتی انسان میرود غُور میکند، میبیند تمام نمیشود؛ واقعاً تمام نمیشود.من اینکه به شما میگویم، خدا میداند تأسّف میخورم که چرا شما برادران و خواهران عزیز، با بیان قرآن یعنی زبان قرآن آشنا نیستید که این احساسی را که من دارم، شما هم عیناً داشته باشید. هر کسی که با زبان قرآن آشنا باشد و تدبّر بکند در قرآن، همین احساس را دارد. حتّی آن کسانی که با زبان قرآن آشنا نیستند، [بلکه] از روی ترجمه یک سایه‌روشنی به دست می‌آورند، آنها هم همین جور هستند. [هرچه] تدبّر میکنید، تمام نمیشود؛ هرچه فکر میکنید، می‌بینید باز هم عمقی هست؛ بحر لایَنفد18 است. [البتّه] آن مثال کوهی هم که ایشان زدند [ما] حرفی نداریم، آن هم عیبی ندارد؛ هرچه انسان میرود خیال میکند به آخرش دارد میرسد، بعد میبیند نخیر، هنوز در مقابل او قلّه‌های سرکشیده و بلند وجود دارد؛ این جوری است. این واقعاً معجز قرآن است؛ تمام‌نشدنی است؛ بحر لایَنفد است؛ ممکن نیست انسان به عمقش برسد. یعنی ما که هیچ بنده که کوچک‌تر از آن هستم که تصوّرش را هم بتوانم بکنم بزرگ‌ترها، عارفان بِاللّه، علمای بزرگ، ائمّه‌ی هدیٰ (علیهم السّلام)، هم همین حرف را میزنند؛ میگویند هرچه غُور میکنیم، بیشتر هست و بیشتر هست و بیشتر هست. معجز بودن قرآن اینها است.این [هم] خصوصیّاتی در باب اعجاز قرآن.

«19»