در مورد قرآن هم عیناً همین جور است. یک کسی که اهل بیان نیست، اهل سخن و سخنوری نیست، آشنا به فنون فصاحت و بلاغت نیست، وقتی نگاه میکند، شاید بین قرآن با یک سخن عربیِ دیگر، بخصوص اگر آن سخن عربیِ دیگر دارای زَر و زیورهای بیانی باشد، چندان تفاوتی نفهمد امّا آن کسانی که خودشان اهل سخنوری بودند، بمجرّد اینکه سخن قرآن مطرح شد و مطرح میشد، احساس میکردند که این یک چیز فوقالعاده است، از نوع کار آنها نیست. البتّه مردمان لجوج و عنودی بینشان بودند که بعضی ایمان میآوردند، بعضی هم که خیلی لجوج و عنود بودند ایمان نمیآوردند، یک اسمی رویش میگذاشتند، یک چیزی میگفتند. بالاخره: هر درونی کو خیالاندیش شد / چون دلیل آری خیالش بیش شد9 این هم این نکته در مورد معجزه بودن قرآن.