بیانات و مکتوبات سال 1371


در معجزات، قضیّه این جوری است؛ یعنی وقتی ما مشاهده میکنیم که ابراهیم را [در آتش] پرتاب میکنند، قرآن میگوید: فَاَنجاهُ اللّهُ مِنَ النّار؛5 خدا او را از آتش نجات داد، نه اینکه بیرون آمد؛ در همان آتش بود و نجات پیدا کرد از آتش. این به معنای این نیست که علّیّت آتش اینجا افاده‌ی معلول نکرد؛ یعنی معلول که سوزاندن بود از این علّت تراوش نکرد، پس قانون علّیّت نقض شد؛ نه، ما یک چیز [کمی] از قانون علّیّت میدانیم؛ ما میدانیم که آتش علّت سوزاندن است. ای بسا موانعی در اینجا وجود دارد یا شرایط تحصیل‌نشده‌ای در اینجا وجود دارد البتّه با قدرت الهی، همه‌ی اینها تحقّق پیدا میکند که این آتش آمادگی برای سوزاندن ندارد؛ یعنی شرایط تأثیر این علّت در ایجاد معلول وجود خارجی پیدا نمیکند. پس خلاصه اینکه معجزه نقض قانون علّیّت نیست، امّا نقض روال طبیعی عملکرد قانون است؛ یعنی به طور طبیعی، عملکرد این قانونِ طبیعی عوض شده؛ آن شکلی که این کار ]به صورت[ طبیعی انجام میگرفت، آن شکل نقض شده. این مانعی ندارد؛ هیچ حرفی نیست؛ یعنی جسمی مثل جسم ابراهیم، در حالت معمول، وقتی در آتشی مثل آتشی که برای ابراهیم برافروخته بودند بیفتد، جزغاله خواهد شد، کباب خواهد شد؛ شکل طبیعی قضیّه این است. امّا شکل طبیعی آیا همه‌ی محتوای قانون علّیّت است؟ نه، آن بخشی از قانون علّیّت است که ما از آن خبر داریم، که زیاد تکرار شده و زیاد اتّفاق افتاده. نه اینکه همه‌ی محتوای قانونِ علّیّتِ سوزاندنِ آتش همین است که ما در بیرون و در طبیعت مشاهده میکنیم؛ نه، ممکن است شکل دیگری وجود داشته باشد نه اینکه «ممکن است»، [بلکه] حتماً وجود دارد و آن همان شکل افتادن ابراهیم در آتش است که در آنجا دیگر بدنِ مثل ابراهیمی، در مثل آن چنان آتشی نمیسوزد.

«6»