بیانات و مکتوبات سال 1371


وقتی ما این جور معجزات را نگاه میکنیم، می‌بینیم قرآن هم همین جور است. در زمانی که قرآن آمد، در محیط نزول قرآن، آن چیزی که مایه‌ی تفاخر بود و آیت تقدّمِ بی قید و شرط بود، سخن و سخنوری بود؛ یعنی حتّی بزرگان قبایل، حتّی شاهزاده‌های عربی و امیرزادگان عربی همان دوران، هنر مهمّشان سخنوری بود؛ مثل امرؤالقیس که خودش یک امیری بود، یک شاه و شاهزاده‌ای بود، در عین حال معروفیّت او به شعر او است. و گفتیم که مردم عرب مردم باذوقی بودند، شعرفهم بودند و در مقابل شعر به هیجان می‌آمدند، تحت تأثیر قرار میگرفتند و همه کار را شعر میکرد. از نوع کار خود آنها، در آن ساحت و صحنه، قرآن می‌آید که از نوع زبان است. در همه‌ی این نوع معجزه‌ها، که میدان‌داری و تحدّی و مبارزه‌طلبی نسبت به فنّ رایج زمان در آنها هست، یک نکته‌ای وجود دارد و آن این است که اگرچه این معجزه در آن میدان است و به نظرِ عامیانه در همان سطح است یعنی از آن سنخ کار است امّا یک تفاوت جوهری با آن کارها دارد. ظاهر قضیّه مثل هم است؛ یک آدم عامّی وقتی نگاه میکند، میبیند که این دو کار شبیه هم است. مثلاً فرض بفرمایید حضرت موسیٰ عصا را می‌انداخت روی زمین، این عصا تبدیل میشد به یک مار بزرگ: فَاِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسعیٰ؛6 یک ماری که در حال حرکت کردن و جَوَلان دادن و تکاپو بود. وقتی که جادوگران را آوردند برای مقابله‌اش، آنها هم کارهایی از همین قبیل کردند: فَاِذا حِبالُهُم وَ عِصِیُّ‌هُم یُخَیَّلُ اِلَیهِ مِن سِحرِهِم اَنَّها تَسعیٰ؛7 آنها هم اتّفاقاً عصا داشتند و ریسمان داشتند و همین عصاها و ریسمانها را می‌انداختند روی زمین و کسی که نگاه میکرد، یُخَیَّلُ اِلَیهِ مِن سِحرِهِم اَنَّها تَسعیٰ؛ خیال میکرد که اینها دارند حرکت میکنند. ببینید! ظاهر کار شبیه هم است. فرعون و امثال او هم که دیدند، خیلی خوشحال شدند. موسیٰ یک نفر بود و یک عصا، اینها مثلاً بیست نفر آدم، پنجاه نفر آدم، با عصاهای متعدّد، چوب‌دستی‌های متعدّد، ریسمانهای متعدّد؛ همین طور ریختند روی زمین، ولوله‌ای شد در این فضا؛ هر کس نگاه میکرد خیال میکرد بر اثر جادوگری آنها است که اینها دارد همین طور حرکت میکند و جَوَلان میکند. یعنی با چشم عادی و معمولی، اینها با همدیگر تفاوتی ندارند امّا خود اهل فن، آن کسی که صاحب این فن است، یعنی آن عصا را خودش انداخته، خودش درست کرده، وقتی نگاه میکند، میفهمد که این چیزی که پیغمبر آورده از نوع اینها نیست؛ او که اهل خبره است ملتفت میشود اینها با هم خیلی فرق دارند؛ یعنی یک فرق جوهری با هم دارند؛ بظاهر و با دید عامیانه در یک مِیدانند و از یک سِنخند امّا دارای یک تفاوت مرحله‌ای و جوهری‌اند؛ اصلاً این یک مرحله است، آن یک مرحله‌ی دیگر است. لذا وقتی که عصای موسیٰ افتاد روی زمین و آن هم شروع کرد به حرکت کردن، تا چشم این جادوگران به آن عصا افتاد، گفتند که این غیر از کار ما است؛ یعنی بلافاصله ایمان آوردند، گفتند اصلاً این سبک کار ما نیست.8 آنها زودتر از مردم عادی فهمیدند این معجزه است، چون کار خودشان را قشنگ می‌شناختند. در مورد معجزه‌ی حضرت عیسیٰ هم این واضح است که شفا دادن کور مادرزاد با شفا دادن کسی که چشم داشته و نابینا شده خیلی متفاوت است؛ این دوّمی چیز کاملاً ممکنی است، آن اوّلی به نظر ناممکن می‌آید. آن ناممکن را حضرت عیسیٰ انجام میداد.

«9»