در باب قرآن، عرض کردیم که قرآن معجزه است و معجزاتی از قبیل قرآن تحدّی است؛ یعنی نوعی به میدان مبارزه آمدن است. بعضی از معجزات گذشته هم از همین قبیل است؛ مثلاً معجزهی حضرت موسیٰ هم از همین قبیل است. چون در دوران حضرت موسیٰ، آن طور که نوشتهاند و گفتهاند، بازار کارهای خارقالعاده و عجیب و غریب و جادوگری رواج زیادی داشته و کارهای عجیبی میکردند و ذهنهای انسانها را به خودشان جذب میکردند؛ معجزهی موسیٰ نوعی به میدان آمدن و مبارز طلبیدن از آن کسانی است که اهل آن جور قدرتنماییها بودند؛ لذا شبیه کار خود آنها هم هست؛ آنها هم کارهایی میکردند، تردستیهایی میکردند که در یک نگاه عامیانه و سطحی، میان کار آنها و کار حضرت موسیٰ یک نوع شباهتی وجود دارد. از نوع کار آنها، یا بگوییم شبیه کار آنها امّا در سطح معجزه را، موسیٰ انجام داد؛ به عنوان مبارزطلبی و به عنوان میدانداری در مقابل صاحبان این مایهی اقتدارِ آن روز. در زمان حضرت عیسیٰ، پزشکان و دانش پزشکی رونق و رواج داشتند؛ دوران پدید آمدن پزشکان بزرگ و معروف دنیا است در سطح امپراتوری روم؛ بخصوص بقراط و جالینوس و امثال اینها یا اسلاف و کسانی که پیش از اینها بودند. [در آن دوران] مایههای پزشکی و شفا دادن انسانها زیاد بوده، لذا معجزهی حضرت عیسیٰ برای قانع کردن و میدان را گرفتن از دست طرف، یک معجزهای است از سنخ همانها؛ یعنی به حسب بینش سطحی و عامیانه، شبیه همانها. آنها مریض را خوب میکردند، حضرت عیسیٰ مریض لاعلاج را خوب میکرده؛ مثلاً کور مادرزاد را [شفا میداده] یا مرده را زنده میکرده که کاری است در همان میدان، منتها در یک سطحِ بالاتر.