چرا ما میبینیم در گوشهوکنار دنیا، اینهمه سرمایهگذاریهای مردمی گاهی به هدر میرود؟ حضورهای قوی مردمی نتیجهی مطلوب نمیدهد؟ چرا ما میبینیم در مقابل نهیب قدرتهای بزرگ، گروهها و افراد، دل و زَهرهی ایستادن پیدا نمیکنند؟ چرا ما میبینیم هیبت مستکبرین، جای هیبت خدا را در دلها میگیرد و به جای اینکه از خدا بترسند، از دشمنان خدا میترسند و عقب مینشینند و مغلوب میشوند و سرمایهگذاریها را بر باد میدهند و خونها را ضایع میکنند؟ چرا؟ [چون] معنویّت کم است. آنجایی که معنویّت هست، ارتباط با خدا هست، اتّصال هست، باور نسبت به فضل الهی هست، تسلیم در مقابل خدا هست، خضوع و تضرّع در پیشگاه پروردگار هست، در آنجا دیگر ضعفی وجود ندارد، ترسی وجود ندارد «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یَحزَنون»8 تأسّفی هم وجود ندارد. وقتی برای خدا ما کار بکنیم، اگر به حسب ظاهر پیشرفت کردیم، خشنودیم؛ اگر پیشرفت هم نکردیم، باز هم خشنودیم؛ چون برای خدا کار کردیم؛ چون وظیفهمان را انجام دادیم؛ چون اداء تکلیف کردیم. دیدید که امام بزرگوار در تمام این مدّت و در قضایای مختلف هرگز متأسّف نبود، هرگز ناامید نبود، هرگز احساس پشیمانی نداشت. برایش تکلیف روشن بود، آن را فهمیده بود، بر طبق آن عمل کرده بود؛ هر کس بر طبق تکلیف عمل بکند، خوشحال است، سرافراز است، بدون تأسّف و اندوه است. ما باید خودمان را علاج کنیم؛ باید متحوّل بشویم؛ باید به سمت حیات معنوی اولیای خدا حرکت کنیم؛ این علاج همهی دردها است در دنیا و برای همه.