آن نکتهی اوّل از این جهت حائز اهمّیّت است که اگر آن نباشد، کار دوّمی هم چندان درست انجام نخواهد گرفت. کار سیاسی و فریاد سیاسی در دنیا زیاد است، [امّا] آنکه در دلها اثر میکند، جامعهها را عوض میکند، دشمن را حقیقتاً میترساند، راه را واقعاً روشن میکند، فریادی است که از روی ایمان و از دل باتقوا و از انسان عاملِ صالح ناشی شده باشد؛ همانطور که در انقلاب اسلامی ایران مشاهده شد. پس خودسازی، مقدّمه است و شرط اساسی است برای دیگرسازی و جهانسازی و ایجاد تحوّل و پیمودن راههای دشوار. لذاست که در آیات کریمهی حج، از ذکراللّه و از استغفار و از بازگشت به خدا مکرّر سخن رفته است.2 حج، یک هجرت است؛ هجرت از خود ما است، هجرت از منیّت ما است، هجرت از آن زندانی است که ما را احاطه کرده است و گوهر یکدانهی بینظیر انسانی را در وجود ما مخفی و پنهان نگه داشته است؛ منیّتهایی که از هوا و هوس ناشی میشود، خودخواهیهایی که ما را از خدا دور میکند، طبقهبندیها و مرزبندیهایی که زندگی انسانها را از هم جدا میکند؛ فقیر و غنی را، شریف و وضیع3 را، بزرگان و کوچکان را بر طبق معیارهای عامیّانهی مردمی به هم نزدیک میکند، در کنار هم قرار میدهد؛ وجه مشترک همهی انسانها یعنی عبودیّت را در همه زنده میکند؛ اصل این است.