یک نکته هم در باب کیفیّت کار است؛ کیفیّت کار؛ ما باید این روحیه و عادت را در کنندهی کار [جا بیندازیم]. حالا اینکه میگوییم، شامل کشاورز هم میشود، شامل بنّا هم میشود؛ چون آقایان دفتر ما اعتراض کرده بودند که اینها در برنامهی «کار و کارگر»، سندان و چکش را آرم قرار دادند؛ مگر کارگر فقط این است؟ خب کارگر انواع دیگری دارد. من جوابی را که در ذهن خودم به حرف آن آقایان پیدا کردم این است که گفتم خب حالا این را نگذارند، یک آرم که باید بگذارند، خب چه بگذارند؟ حالا فرض کنید کارگرِ بنّا را بخواهند مجسّم کنند، مثلاً آرمش چیست؟ مثلاً صدای به هم زدن آجر و شکستن آجر را بگذارند؟ بالاخره یک صدایی باید از اینجا بهعنوان آرم در بیاید؛ خب، چارهای نیست؛ یعنی من قبول نکردم آن اعتراض را بر شما امّا به هر حال کارگر یک دایرهی وسیعی دارد، خب، کشاورز هم کارگر است، کارگرِ علمی هم کارگر است، کارگرِ آزمایشگاه هم کارگر است. خب، شما باید کاری کنید که این کارگر، کیفیّت کارش بالا برود؛ یعنی این وجدانِ بهاصطلاح کار کیفی کردن را در او بیدار کنید.