آن روزی که امام تشریف آوردند به تهران، در بهشت زهرا فرمودند که اگر بیست سال همهی آحاد این ملّت با هم همکاری بکنند، شاید بتوانند این خرابیها را مرتفع کنند. بیست سال همهی ملّت با هم همکاری کنند! آنهم آن خرابیها، خرابیهای جنگ که هنوز نبود، خرابیهای بمبارانها که هنوز نبود؛ همه باید همکاری کنند تا کشور را پیش ببرند و نجات بدهند. توجّه بکنند که این حوادثِ از قبیل انتخاب شدن، انتخاب نشدن، رأی آوردن، نیاوردن، نباید برادران را از یکدیگر جدا کند؛ همه باید باشند، همه خدمت کنند. عدّهای حالا در مجلسند؛ عدّهای قبلاً بودند، حالا نیستند؛ عدّهای حالا هستند، بعداً نخواهند بود؛ هر کسی باید در یک نقطهای، هر جا قرار دارد بدون اینکه کینهای، کدورتی، گلهای از کسی در دل داشته باشد، [عمل کند]. یا یک چیزی را مقامی فرض کند که بخواهد دیگری را تحقیر کند ]کنار بگذارد [. امام، حکیم بزرگ و فرزانهای بود و انصافاً این مرد بزرگوار با همهی وجود حس میکرد که این مقاماتِ اسمی چیزی نیست؛ مقام عظیم خودش را که مقام رهبریای بود که دنیا در مقابل آن خاضع بود، با چشم کوچکی نگاه میکرد و میگفت چیزی نیست؛ حالا این چیزهایی که ما با آنها سروکار داریم که جای خود دارد؛ چه اهمّیّتی دارد این مقامها یا این اسمها و عنوانهای ظاهری؟ عمده این است که کسی ببیند چقدر میتواند خدمت بکند؛ همه باید خدمت کنند، همه باید کار کنند، همه باید از خدای متعال کسب توفیق و طلب توفیق کنند تا یک قدمی در راه کشور بردارند. امیدواریم که خداوند متعال به همهی شما برادران و خواهران و همهی منتخبین ملّت و همهی آحاد ملّت، این فضل و رحمت و توفیق را عنایت کند که بتوانیم همهمان وظیفهی خود را درست بشناسیم و انشاءاللّه آن وظیفه را انجام بدهیم؛ و مایهی عمل ما، مایهی خشنودی و رضای الهی باشد برای ما که برای دنیا و آخرتِ ما این از همه چیز مهمتر است. والسّلامعلیکمورحمةاللّهوبرکاته