بیانات و مکتوبات سال 1371


بعضی ممکن است خیال کنند که خب، وارد شدن در حصار «لااله‌الّااللّه‌» که این‌قدر دردسر ندارد؛ یک کلمه میگوییم «لااله‌الّااللّه‌»، وارد حصار شدیم؛ قضیّه به این سادگی نیست. حصار «لااله‌الّااللّه‌» حصار حاکمیّت توحیدی است، حاکمیّت اللّه‌، حاکمیّت انحصاری خدا است. «لااله‌الّااللّه‌» اثبات وجود خدا نیست؛ در کنار اثبات وجود خدا، نفی شرکای خدا است، نفی بتها است که «مادر بتها، بت نفْس شما است».3 از همه‌ی بتها خطرناک‌تر، این بتی است که در درون ما است، در وجود ما است، این منیّت ما، این هوا و هوس ما، این خواهشهای نفْسانیِ مخالف حکم الهی که در ما هست که اگر آن را ما اطاعت کردیم و اسیر نفْس خود شدیم، این، با حضور در حصار توحید الهی منافات دارد. وارد شدن در حصن خدا، یعنی «وارد شدن»؛ نه اینکه اسم حصن خدا را بر روی سینه نوشتن یا بر زبان جاری کردن؛ این نیست. به‌قول معروف «با گفتن حلوا که دهن انسان شیرین نمیشود»؛ با گفتن «لااله‌الّااللّه‌» و آوردن اسم این حصار که انسان وارد حصار قرار نمیگیرد؛ باید وارد شد. وارد شدن این است که انسان تحت حاکمیّت خدا قرار بگیرد، تحت تصرّف خدا خودش را قرار بدهد، به فرمان خدا گوش کند، با دستور خدا حرکت بکند، نه به فرمان شیطانها و طاغوتها و حکّام جائر و کافر یا کافرمنش، یا به دستور نفْس؛ هرکدام که شد، انسان از حصن «لااله‌الّااللّه‌» خارج است.

«4»